شعر ولایی و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...
| ||
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اللّهم صلّی علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و فرجنا بهم والعن و اهلک اعدائهم اجمین
نمی دانم چه باید گفت ... طنین می افکند اندر دلم گاهی هوای تو ... و می سوزد رگم از سرخی خونی که بد مست است ... تا ریزم به پای تو ... و جانم می شود شمع شبستان نگاه تو ... و می سوزم من از خجلت ... و می دانم که کافی نیست ... مگر آتش زنم یکباره بر این هستی ناچیز تا گردم فدای تو ... شوم بیرون ز خود همراه با عشق تو در اوج فنای تو ... تپشهای دل من ... شعرهایم ... آرزوهایم ... نفسهایم ... تمام تار و پود هستی ام ... ای بهتر از جانم ... برای تو ... فدای تو ... فنای تو ...
با عرض سلام و ادب می خواستم ساده و بی تکلّف اشعارم رو در اختیار دوستان و محبّین اهل بیت ( علیهم السلام ) قرار بدم . شاید بتونم با این بضاعت ناچیز سهمی در ترویج فرهنگ قرآن و عترت داشته باشم ... خواهشمندم بنده رو از راهنمایی ها و نظرات مفید خودتون بی بهره نگذاریذ یا علی مدد التماس دعا سید عبد الرضا هاشمی نظرات شما عزیزان:
سلام بر برادر عزیزم
خدا خیرت بده شورزیادی نصیبمون شد بااین اشعارزیبا دمت گرم وسرت خوش بادجاوید یاعلی برچسبها: [ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:5 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ]
[
|
|
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |