شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

فلک ربوده ز دستم قرار یا عبّاس

زمانه کرده دلم را فگار یا عبّاس

گرفته خاطرم از روزگار یا عبّاس

خمیده سرو قدم زیر بار یا عبّاس

رهاییم ده از این گیر و دار یا عبّاس

 

دمی که از مه عارض نقاب برداری

طراوت از گل برگ گلاب برداری

بشاشت از دل عهد شباب برداری

تتق ز مشعله آفتاب برداری

نهد به پای تو یوسف عذار یا عبّاس

 

دمی که تو سن حسن تو در رکاب شود

به غمزه تو دل عالمی خراب شود

چه حاجت است که پای تو در رکاب شود

به آتش غم دل سینه ها کباب شود

بدست توست عنان مدار یا عبّاس

 

سپرده حق به کفت اختیار آب و نمک

ز خوان فیض تو روزی خورد سما و سمک

به امر تست منظّم نظام ملک و ملک

به حکم تست به گردش همیشه فلک و فلک

تویی مطوّف لیل النهار یا عبّاس

 

شاعر : علاّمه بلبل ( ره )

شادی روح شاعر صلوات ...

 

 

طبع موزون

 

 

بشنو از زمزمه بلبل طبعم آواز

سخن شوخ وش بوالعجب طرفه طراز

طبع موزون من از شیوه مضمون باقی

عنقریب است که در شعر بگردد ممتاز

غزل نغز بود شوختر از چشم غزال

شاهد حسن بود تیز تر از حمله باز

نغمه با نغمه خورد غلغله با غلغله جوش

پرده با پرده شود زمزمه با زمزمه ساز

بعد از آن نکته سنجیده و وزیده چو گل

سر برون آورد از دل چو گل از گلشن راز

به مضامین همه متقن به موازین همه طاق

به دلایل همه روشن به فضائل همه ساز

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

که در این مرحله بسیار نشیب است و فراز

به خفایای سخن پی نبرد هر کودن

به بلایای محن تن ندهد هر طنّاز

پر پروانه بود مروحه شعله شمع

دل دیوانه بود مشعله بزم نیاز

چه کنم گر ننوازم چو نی از دست فراق

دل محمود خبر می دهد از زلف ایاز

لب مجنون بجز از صحبت لیلی نکند

آتش عشق ندارد بجز از سوز و گداز

بزم عشق است جهان دامن همّت به کف آر

مزرعی داری شخمی کن و تخمی انداز

سر منه در پی هر بوالهوس هرزه درای

دهن آز مکن باز به ماننده کاز

شکوه از دوست نکن جلوه به دلبر مفروش

زیر هر بار مرو از پی هر آز متاز

نو عروس سخنم را به سوی حجره بخت

دایه بخت به بالای غزل کرده جهاز

گر سپاری به کف از مهر ولایش محضر

هشت جنّت به قدوم تو شود پا انداز

زانکه بی پیروی حیدر و آلش هرگز

نشود نزد خدا وند قبول هیچ نماز

باید اوّل که دم از شاه ولایت بزنی

تا شود در خور تمجید امام ثقلین

شهسوار مدنی شاه سریر اعجاز

علی آن مظهر قدرت که به بی همتایی

ذات او را نبود غیر نبی هیچ انباز

اندرین باب بود انفسنا انفسکم

نتوان برد از این در به حقیقت ز مجاز

کار فرمای مشیّت که به یک چشم زدن

بر کشید از شب انجام به صبح آغاز

گر به بدگویی آن پاکدل خوش فطرت

دهن آلوده نمودند گروهی غمّاز

نشود قدر قمر کاسته از عو عو سگ

نکند ضیخم فروا همه از زخم گراز

همطرازو نبود گوهر و خر مهره به هم

نرسد بر گل نرگس گل بد بوی پیاز

مور را ذوق تمنّای تو می سازد مار

پشّه را شوق تولاّی تو می سازد باز

می زند گوی فلک در خم چوگان تو چرخ

می برد از همه نوع غمزه مژگان تو ناز

به خصال و به کمال و به جمال و به جلال

به دو عالم تویی از خلق دو عالم ممتاز

نشود روز جزا شاخه نشین طوبی

مرغ هر دل که به کوی تو ندارد پرواز

 

 

شاعر : علاّمه سید کاظم بلبل ( ره )

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 1:26 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

در مقامی که کنی قصد گناه

گر کند کودکن از دور نگاه

شرم داری ز گنه در گذری

پرده عصمت خود را ندری

شرم بادت که خداوند جهان

که بود واقف اسرار نهان

به تو دارد نظری بی گه و گاه

تو کنی در نظرش قصد گناه ...

 

شاعر : ناشناس

علو درجه شاعر صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:50 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

بی رحم امتّان که امام امم کشند

نا کرده جم ، صید حرم در حرم کشند

خوانند هل اتی و عیالش کنند اسیر

خوانند والضحی و یتیم از ستم کشند

مهمان خود گرسنه و لب تشنه بهر آب

با چشم پر ز نم به میان دو یم کشند

شیر خدا کجاست ؟ که گرگان مصر و شام

در کوفه یوسفش ز ستم چون غنم کشند

گریم بر آن دو طفل صغیری که تشنه کام

بر روی دست باب و به دامان عم کشند

گریم بر آن دو طفل که با مسلم عقیل

در کوفه کوفیان به هزاران ستم کشند

گریم به حال تازه جوانان سرو قد

با پیر قد خمیده که با پشت خم کشند

 

 

شاعر : مرحوم خاکی

شادی روح شاعر بزرگوار صلوات ...

علی لعنة الله علی القوم الظالمین ...

بر بنی امیّه لعنت ...

این ندا از عالم بالا رسید

صد هزاران لعنت حق بر یزید

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:41 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را

امشب وداع هجرت فردا کنم تو را

جویم تو را قدم به قدم بین کشتگان

با شوق و اضطراب تمنّا کنم تو را

در حیرتم که از چه بجویم نشان تو

نی سر نه پیرهن ز چه پیدا کنم تو را ؟

بر گیرمت ز خاک و ببوسم گلوی تو

خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را

ریزم به حلق تشنه تو اشک چشم خویش

سیراب تا که ای گل حمرا کنم تو را

دشمن نداد آبت اگر غم مخور حسین

صحرا ز آب دیده چو دریا کنم تو را

ای آنکه زخمهای جگر سوز دیده ای

اکنون به آب دیده مداوا کنم تو را

خواهم که سیر بینمت امّا حسین من

کو صبر و طاقتی که تماشا کنم تو را ؟

شمع تو گشته ام که بسوزم برای تو

از عشق خویش قبله دلها کنم تو را

هر جا روم لوای عزایت به پا کنم

ماتم سرا ، سراسر دنیا کنم تو را

خون خداست خون تو پا مال کی شود ؟

در شام و کوفه محکمه بر پا کنم تو را

گویی حسان که می شنوم از گلوی تو

هر چیز خواهی از کرم اعطا کنم تو را

 

 

 

شاعر : استاد حبیب الله چایچیان ( حسان )

سلامتی استاد صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:کربلا , عاشورا , قتلگاه , امام حسین , حضرت زینب , بوی سیب , ] [ 2:30 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

مرغ بهشت وحیم و سوخته آشیانه ام

دانه سرشک دیده و ناله شده ترانه ام

من که دمد ز حجره ام نور به چشم قدسیان

دود به آسمان رود از در آستانه ام

اجر رسالت نبی ثبت شده به صورتم

محفل غربت علی گشته محیط خانه ام

زنده ترین شهود من این بدن کبود من

من به محبّت علی عاشق تازیانه ام

من که بهشت احمد و باغ بهار حیدرم

مانده ز سیلی خزان بر گل رو نشانه ام

سرو ز پا نشسته ام طائر پر شکسته ام

قاتل سنگدل مرا کشته کنار خانه ام

من و حمایت از ولی گواه باش یاعلی

شهید اوّل تو شد محسن ناز دانه ام

هر چه عدو زند مرا رها نمی کنم تو را

گر چه ز کار اوفتد بازو ودست و شانه ام

درد ، مرا کشد ولی نیست به غیر یا علی

زمزمه شبانه و گریه عاشقانه ام

 

 

 

شاعر : استاد سازگار ( میثم )

سلامتی استاد صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه, ] [ 2:18 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

در آسمان غزل شاعرانه بال زدم

به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم

 

در انزوای خودم با تو عالمی دارم

به لطف قول و غزل ، قید قیل و قال زدم

 

کتاب حافظم از دست من کلافه شده است

چقدر آمدنت را ... چقدر فال زدم

 

غرور کاذب مهتاب ناگریز شکست

همان شبی که برایش تو را مثال زدم

 

غرال من ، غزلم محو خطّ و خال تو شد

چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم !

 

به قدر یک مژه بر هم زدن تو را دیدم

تمام حرف دلم را در این مجال زدم

 

 

شاعر : سید حمید رضا برقعی



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:12 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

ز زلف خود فکنده ای به پای من طناب را

بیا و دور کن ز من تو رنج اضطراب را

ز رنج و ماتم و الم فزون شدست درد و غم

ربوده ای ز فرقتت ز چشم من تو خواب را

به انتظارت ای صنم تمام شب نشسته ام

خوشم که تا به راه تو نهم دل کباب را

ز اشتیاق روی تو چو مرغ نیم بسملم

بیا و برفکن دمی ز چهره ات نقاب را ...

 

شاعر : سید اسد الله فنایی

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:7 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

دلم به سینه می تپد ز رنج انتظارها

تو ای قرار دل دمی نگر به بیقرارها

ز وعده وفای او بریده ام امید دل

که باورم نمی شود وصال گلعذارها ...

دریغ از چه می کنی وصال خویش ای صنم ؟

مگر که نیست با منت هزارگونه کارها ؟

بیا که می کشد مرا غم فراق و دوریت

علی الخصوص یاد تو میان شام تارها

 

 

 

شاعر : استاد سید اسدالله فنایی

نوه دختری مرحوم علاّمه بلبل ( ره )

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:انتظار , عاشقانه , فنایی , جمکران , امام زمان , شعر عاشقانه , فرج , ظهور, ] [ 2:1 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

سیمرغ مهر چون به در آید ز کوه قاف

زاغ سیاه شب پره گردد چنان دژم

مانند اژدهای بیابان مار و مل

از شرق تا به غرب جهانش به زیر دم

یعسوب شب نقود کواکب کند نثار

از بهر نور مقدم سلطان صبحدم

ثعبان روز دست تطاول کند دراز

بر نو عروس لیل درد پرده ظلم

طاووس قدس بال زر افشان کند پدید

تا نعت و مدح سرور دین را کند رقم

 

رفرف سوار دشت دنی سید الوری

امیّ لقب خلیل حسب هاشمی حشم

روزی به زیر برج کسا آرمیده بود

با نیّرین اعظم و با بنت و ابن عم

آمد ندا به سوی ملائک در آسمان

از نزد خالق صمد و صانع النعم

کی ساکنان عالم لاهوتیان تمام

بر عزّت و جلال و خداوندیم قسم

در صفحه وجود گر این پنج تن نبود

هرگز نمی نمود جهان جلوه از عدم

نی جن و انس و مور و فلک نی فرشتگان

نی عرش و فرش و کرسی و نی لوح و نی قلم

بهر طفیل هستی این پنج نور پاک

گردیده خلقت همه اشیا به یک قلم

نا گه امین وحی خداوند از آن میان

کرد اینچنین سوال که یا صانع النعم

ایشان چه کاره اند ؟ کیانند ؟ کیستند ؟

این سروران عالم ایجاد بیش و کم ؟

آمد ندا بار دگر بهر جبرئیل

از مصدر جلال که ای پیک محترم

درّ یتیم زبده اولاد آدمند

سیمرغ اوج قاف سعادت قتیل هم

حلاّل مشکلات خلائق قشمشم است

شاه نجف امیر عرب خسرو عجم

زهراست کو شفیعه فردای محشر است

بر عاصیان گم شدگان دیار غم

سبط محمّد است که نامش بود حسن

مشتاق درد و محنت و رنج و غم و الم

گلگون قبای عرصه میدان کربلا

لب تشنه فرات شهید کنار یم

بلبل به غیر آل علی التجا مبر

بر خوان ز خور فرقه نسناس شکوه کم

 

 

 

شاعر : مرحوم علاّمه بلبل ( ره )

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:حدیث کساء , علامه بلبل , پنج تن , شعر عجیب , بی نظیر , ولایی , اهل بیت, ] [ 1:43 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

تو ای سرو سهی قامت که از نسرین بدن داری

ز گل نازکتری یا رب که گل در پیرهن داری

نسیم صبح صادق را اثیر زلف خود کردی

مگر در خطّه مو  نافه مشک ختن داری ؟

عجب بدر شب قدری که از انظار پنهانی

گهی در دیده می گردی گهی در دل وطن داری

به هر جشنی که بیشینی قیامتها به پا داری

به هر قرنی که برخیزی دو صد ویس قرن داری

 

شاعر : مرحوم علاّمه سید کاظم بلبل

شادی روح سید صلوات



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 1:37 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

باری ای اولاد امجاد رسول

و نهالان گلستان بتول

وارثان اقتدار و افتخار

زادگان حیدر دلدل سوار

چون پدر باید شما را خلق و خو

( شیر را بچه همی ماند بدو )

خلق عالم از سفید و از سیاه

از شما باید بیاموزند راه

از شما بایست آداب و سنن

منتشر گردد میان مرد و زن

این سعادت مر شما را در جهان

مایه صد افتخار است ای مهان

مصطفی را خواند ابتر جاهلی

ابلهی از قدرت حق غافلی

قلب چون آئینه سلطان دین

شد مکدّر از بیان آن لعین

پس به لطف حقّ و وحی آسمان

گشت ( ز اعطیناک کوثر ) شادمان

کثرت اولاد او را کوثر است

این جواب شئنت آن ابتر است

پس در این صورت سیادت از خدا

نعمت خاصی بود بهر شما

حق فحدّث کرده در قر آن بیان

هست لازم بر شما اظهار آن

قرب شه را بنده شه ز اعتبار

می کند ظاهر ز روی افتخار

ای ذوی القربای ختم الانبیا

از چه قرب خود کنید از کف رها

هر علامت کز سیادت حاکی است

گر کنید از خود جدا بی باکی است

حفظ قدر و احترام خود کنید

لفظ ( سیّد ) زیب نام خود کنید

مصطفی سر حلقه اهل یقین

کرد امّت را وصیّت اینچنین

که به اولاد من از خرد و کبار

یار باشید و معین و دوستدار

صالحان را بهر ذات ذوالمنن

طالحان را بهر استرضای من

صالحان و طالحان را از وفا

دوست دارم من به امر مصطفی ( ص )

 

 

 

شاعر :استاد شهیر مرحوم صغیر اصفهانی

شادی روح استاد صلوات ...

بر محمّد آل محمّد صلوات ...

سلامتی سادات صلوات ...

انّ شانئک هو الابتر ...

 

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) : بغض علی کفر و بغض بنی هاشم نفاق ...

رسول خدا فرمودند : دشمنی علی کفر و دشمنی بنی هاشم ( سادات ) نفاق است ...

عیون اخبار الرضا

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:مولا علی , غدیر , سادات , ولایت , وصی , رهبر , امامت , امیر الموئمنین علی, ] [ 1:4 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

( انّ هذا الرّجل ) نمی گفتی

گر حرامی نبود آن کافر

و نمی کرد ظلم بر زهرا ( س )

و نمی بست دست از حیدر

او زنازاده بود و باقی ماند

به زنازادگی الی آخر ...

 

شاعر :سید عبدالرضا هاشمی

اللهم العن اوّل ظالم ظلم حقّ آل محمّد و آخر تابع له علی ذالک ...

اللهم العنهم جمیعا ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 1:57 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

در دهر بسی عذاب دیدم

چون زلف تو پیچ و تاب دیدم

آخر همه را سراب دیدم

آندم که تو را به خواب دیدم

بیرون رخت از حجاب دیدم

 

در جمله نگنجد آن جمالت

این ذرّه چه گوید از جلالت

لال است زبان به وصف حالت

در پیش وصال بی مثالت

خود را ز خجالت آب دیدم

 

نا گفته ز دل کنی حکایت

دانی ز چه اوست در شکایت

تا حال مرا کنی رعایت

گفتی که به تو کنم عنایت

من مهر تو بی حساب دیدم

 

در گلشن عشق منظرت را

آن روی چو گل معطّرت را

وان چهره روح پرورت را

رخسار چو ماه انورت را

بهتر ز گل گلاب دیدم

 

جبریل چو خادمان قدست

ایستاده نگاهبان قدست

با فطرس شیعیان قدست

اندر در آستان قدست

سرها همه بر تراب دیدم

 

 

شاعر : حکیم سید اسدالله فنایی

سلامتی سید صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:امام رضا , حرم , صلوات , ضامن آهو , امام غریب , مشهد , خراسان , طوس , عرش خدا, ] [ 1:47 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:ولایی , علی , علوی , امامت , وصایت , خلافت , عدالت , ] [ 1:23 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

شنیده می شود از آسمان صدایی که ...

کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...

نبود هیچ کسی جز خدا ، خدایی که ...

نوشت نام تو را ، نام آشنایی که ...

پس از نوشتن آن آسمان تبسّم کرد

و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

 

نوشت فاطمه شاعر زبانش الکن شد

نوشت فاطمه هفت آسمان مزیّن شد

نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد

دلیل خلق زمین و زمان معیّن شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته

غزل ، قصیده نابی که در ازل گفته

 

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد

ز درک خاک مقام فراتری دارد

خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد

درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت

برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

 

چرا که روی زمین واژه وزینی نیست

و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست

و جای صحبت این شاعر زمینی نیست

و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را

گمان کنم که تو را ، اصلا آفریده تو را

 

که گرد چادر تو آسمان طواف کند

به زیر سایه آن کعبه اعتکاف کند

ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند

که این شکون جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد

مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

 

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود

و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود

درون خانه تو نان فقر آجر بود

شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آمادست

حصیر خانه مولا به پایت افتادست

 

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی

علی از آن تو باشد تو هم از آن علی

چه عاشقانه همه عمر مهربان علی

به نان خشک علی ساختی ... به جان علی

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم

اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم

 

شاعر : سید حمیدرضا برقعی

سلامتی سید صلوات



برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 23:26 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی ؟

اگر ز لانه می روی چرا شبانه می روی ؟

قرار من ، شکیب من ، مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم که مخفیانه می روی

حیات جان ، امید دل ، علی بود ز تو خجل

که با کبودی بدن ز تازیانه می روی

کبوتر شکسته پر مرا به همرهت ببر

چرا بدون جفت خود ز آشیانه می روی

چهار طفل خون جگر زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر چه عاشقانه می روی

الا به رخ نشانه ات مگر شکسته شانه ات ؟

که موی زینبین خود نکرده شانه می روی

همای بی ترانه ام چرا ز آشیانه ام

به کوی بی نشان خود پر از نشانه می روی

فتاده بر دلم شرر که تو در این دل سحر

ز همسرت غریب تر برون ز خانه می روی

( میثم  ) از چه واهمه تو راست مهر فاطمه

به حشر هم سوی جنان بدین بهانه می روی

 

 

شاعر : استاد غلامرضا سازگار

سلامتی امام زمان صلوات

سلامتی استاد صلوات

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه, ] [ 23:4 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

بحرین

 

بحرین به خون نشسته بیدار شوید ...

در ماتم شیعیان عزادار شوید

تنها نه عزا و سوگواری بکنید

هر چند که دیر ... قصد یاری بکنید

فرهنگ شعار را ز خود دور کنید

با تیغ عمل حمله به مزدور کنید

خون بر دل مهدی از شعار است ! بشر

از ندبه بی عمل محال است ثمر

با لاف نمی شود که اعجاز کنیم

باید که دری سوی عمل باز کنیم

یک پاره ز جان شیعه در آتش و خون

ما محو تخیّلیم و مدهوش فسون

ای ننگ به ما ... اگر تغافل بکنیم

نسبت به وظیفه ها تجاهل بکنیم

باید که به دشمنان نهیبی بزنیم

بر سینه شرار بی شکیبی بزنیم ...

باید که به بحرین عزیمت بکنیم

خون در دل جانیان نکبت بکنیم

وقتی که تکاوران سگ وهّابی ...

افتاده به جان شیعه و ... قصابی

انداخته راه ... ما چرا خار شویم ؟

باید هر یک ... هزار مختار شویم

وقتی اعزام می کند آل سعود

این ماده سگان جیره خاران یهود

این نسل بنی امیّه این تخم یزید

باید همگی ... سپاه مختار شوید

ما هم باید که شیعه اعزام کنیم

این را باید صریح اعلام کنیم

ای شیعه ! چه شد غیرت هفتاد و دو تن ؟

تا چند میان پرده گوییم سخن ؟

خون در دل صاحب الزمان است ! بشر

باور نکنی ؟ به سوی بحرین نگر ...

 

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

به نیّت اغاثه ملهوف سرودم ...

ای خدای منتقم وهابیت را ریشه کن ... کن

 

 

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:بحرین , جنایت وهابیت , جنایات سعودی , خون , انقلاب , شیعه , ] [ 4:23 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

مادر پهلو شکسته ...

 

از چه تنها می روی ای مادرم ؟

می بری تاب و توان از پیکرم

بی تو بابا بی سپاه و لشکر است

نام تو آرام جان حیدر است

ای تو را مسکین گدا روح الامین

از چه مادر می نشینی بر زمین ؟

ناله هایت هوشم از سر می برد

قوّت از زانوی حیدر می برد

ای تو بر کرّوبیان فرمانروا ...

زینت عرش برین ... عشق خدا

پیش چشمان علی زاری مکن

خون ز چشمان پدر جاری مکن

ای که هستی کوثر پروردگار

پیش بابا رخ مگردان آشکار!

مادر ما نو جوان است ای خدا

نیست وقت رفتنش از پیش ما

او ولایت را تجلّی می دهد

قلب بابا را تصلّی می دهد

زینب غمدیده طفلی بیش نیست

بهر مادر طاقت دوریش نیست ...

 

شاعر : سید عبد الرضا هاشمی

 

نوازش کن ...

 

مرا آتش مزن با این سکوت بی امان خود

به سویم خیره شو با دیدگان مهربان خود

بکش دست نوازش بر سر طفلان گریانت

نوازش کن یتیمان را به دست نیمه جان خود

مکش آهی که می سوزد پر جبریلیان در دم

مکن نفرین و عالم را بگیر اندر امان  خود

بیا ای سرو من قد راست کن ... آخر جوانی تو

مزن با تیر حسرت بر دل از قدّ کمان خود

مکن همچون پدر شق القمر با چادر خاکی

بیا بردار حائل را از آن نیم نهان خود

به تلخی جان مده بر دیدگان زینب خردت

مکن در عرش اعلی ذات حق را نوحه خوان خود

سکوتت هستی ام را سوخت زهرا ... خیز و جاری کن

بجز آه جهانسوزت کلامی بر زبان خود

دمی بنما درنگ آهسته تر از خانه من رو

نه از بهر من ... از بهر وداع کودکان خود

به جان مهدی ات بی بی من بی آبرو را هم

به روز حشر بشمار از صف دلدادگان خود

خدا را شاهد ای بی بی نمایم فخر بر هستی

اگر روزی مرا هم دانی از خیل سگان خود

زبانم لال اگر خوانم تو را مادر که من پستم

ولیکن مادری کن ... هاشمی را ده نشان خود

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

 

مدرک جنایت ...

 

محسن هنوز نامده ... با من وداع کرد

با جان خویش از من و حیدر دفاع کرد

او مدرک جنایت آن ناسپاسهاست

در غایت ظهور به ظاهر ولی خفاست

این غنچه ناشکفته ز گلزار پا کشید

نقشی عجب به صفحه پندارها کشید

او در کنار فاطمه ... خود یک سپاه بود

تنها صلاح جنگی او ... لفظ آه بود

او دردهای فاطمه را درک می نمود

از روی جبر فاطمه را ... ترک می نمود

ای آسمان نشین که به خاک غم آمدی

بر نخل صبر فاطمه چون میثم آمدی

رفتی ولی هنوز نبوسیده مادرت ...

لا لا نخوانده خواهر غمدیده بر سرت

باور نمی کنم که تو من را رها کنی

گلبرگ یاس را ز کنارش جدا کنی

دیگر بس است هاشمیا دم فرو ببر

از شرح این حکایت غمناک در گذر ...

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

اللهم العن الجبت و الطاغوت ...

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه , محسن, ] [ 3:52 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

ماجرای کوچه ها ...

 

حسن جان ! تو در کوچه ها بوده ای

تو روی کبود مرا ... دیده ای

تو دیدی که سیلی به رویم نشست

تو دیدی که در ... سینه ام را شکست

تو دیدی که دست علی بسته بود

تو دیدی که بی یاور و خسته بود

به بابا مگو قصّه کوچه را ...

که می سوزد از شرح آن ماجرا

 

 

 

شاعر : سید عبد الرضا هاشمی

 

قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) :

یا فاطمه من صلّی علیک غفر الله له ...

ای فاطمه هر کس بر تو صلوات فرستد خداوند او را بیامرزد

البحار ج 43 ص 55

 

 

نور جلال

 

سراپای نور جلال است زهرا

که آئینه ذوالجلال است زهرا

الا ایّها الناس ! باشید آگاه

که چون ذات حق لایزال است زهرا

هنوز از پی قرنهای پیاپی

به ذهن بشر ... یک سوال است زهرا

وجودیست ممتاز از هر وجودی

که کنکاش ذاتش محال است زهرا

ز دیوار  و از درب سوزان بپرسید

چرا سرو قدش هلال است زهرا

زبان در کش ای هاشمی ... بی سر و پا

که خارج ز حد مقال است زهرا

 

 

شاعر : سید عبد الرضا هاشمی

صلّی الله علی الجوهر القدسیّه فی تعیّن الانسیّه الصدیقه الشهیده فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها )

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه , سیلی, ] [ 3:30 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

روی پنهان می نمود ...

 

فاطمه می سوخت از داغ علی

شعله می افروخت در باغ علی

از عزیزان روی پنهان می نمود

مرتضی را شعله بر جان می نمود

شاخه یاس علی در دود بود

دشمنش جانی تر از نمرود بود

فاطمه نور دو چشم مصطفاست

فاطمه ناموس مستور خداست

وای از آن ساعت که زهرا دم زند

عرش را با ناله ای بر هم زند

رو کند بر جانب بابای خویش

گوید : ای بابا ! ببین زهرای خویش!

یا رسول الله بنگر سوی من

بعد تو گردید نیلی روی من

یا رسول الله ! پهلویم شکست

کشتی آل نبی بر گل نشست

یا نبی الله ! طفلم شد هلاک

محسنم نشکفته پنهان شد به خاک ...

باز در وصف علی لب وا کند

عالمین را غرق در غوغا کند

کین علی دست خدای اکبر است

او وصیّ بر حق پیغمبر است

او خدای غیرت و مردانگیست

او نماد عزّت و فرزانگیست

ای شما نامردمان بی همتّان

جمع گردیدید بر دور سگان ؟!

این سگان هار با ما دشمنند

بر سرای وحی آتش می زنند

آی مردم ! پس چه شد عهد غدیر ؟

آنکه بستید از صغیر و از کبیر

از چه رو با ما عداوت می کنید ؟

جور و عصیان ظلم بی حد می کنید

خانه ما مهبط وحی خداست

آشیان عرشیان کبریاست

خانه ما قبله گاه انبیاست

آیه تطهیر خود در شآن ماست

تابش خورشید از دستور ماست

کرسی و  لوح و قلم از نور ماست

من برئ ام از گناه و سهو و عیب

سینه من مخزن اسرار غیب

با رسول الله صحبت می کنم

از شما مردم شکایت می کنم

خواهم آندم گفت با میر عرب

اینکه هستم زان دو ملعون در غضب

خشم من خشم جناب مصطفاست

خشم او خشم خدای کبریاست

وای مادر ! مادر غم پرورم

از غمت اینجا گریبان می درم

می زنم سیلی به روی خویشتن

تا شود بیرون ز جان من بدن

کاش می بودم میان کوچه ها

تا کشم مانند سگ آن هرزه را

یا رب آتش بر دل و جانم گرفت

خون توان دید چشمانم گرفت

سوختم یا رب به حقّ فاطمه

بر کروب شیعیان ده خاتمه

این زمان هم بی سبب وهابیان

می کشند از کینه جمع شیعیان

جرم ما باشد تولّای علی

حبّ آل و دوستان آن ولی

هاشمی را سر ببرید از قفا

راس او سازید از پیکر جدا

تار و پودش را بسوزان ای عدو

بر نما بیرون زبان از حلق او

بند بندش را جدا بنما ز هم

باز می گوید به صوت زیر و بم

لعن حق ب منکران آن ولی

با علیّم با علیّم با علیّ

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

اللهم العن قاتلی فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها )

بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها لعنت ...

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه , سیلی, ] [ 3:3 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

دو باره باز شب شد و دلم دوباره پر کشید

به دفتر خیال من بزرگ عکس در کشید

علی میان خانه و به دور اوست کودکان

ز سرو قد فاطمه به پشت در سپر کشید

به پشت در که فاطمه گرفته بود ... میخ در

به روی درب خانه اش زبانه شرر کشید

میان قلب فاطمه غمی به وسعت جهان

غم غریبی علی و رفتن پدر کشید

گلی به نام محسن از میان باغ فاطمه

نیامده به حالت فراق در گذر کشید

چو دید هاشمی غم تو را در آن خیال شب

ز جام دیده خون چکاند و آه از جگر کشید ...

 

 

 

شاعر : سید عبد الرضا هاشمی

 

قال موسی بن جعفر ( علیه السلام ) فی حقّ جدّته الزهرا ( سلام الله علیها ) :

انّها صدّیقه شهیده

حضرت موسی بن جعفر در مورد جّده اش زهرا ( سلام الله علیها ) فرمود :

ایشان صدیقه شهیده هستند

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:پشت در سوخته , فاطمیه , شهادت حضرت زهرا , مظلومیت , ولایت , عصمت , اجر پیامبر, ] [ 2:47 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

یا ربّ مدد

 

یا ربّ مدد که نیست شوم در هوای تو

چیزی نخواهم از تو به غیر از رضای تو

یا ربّ مدد که پرتویی از غیب افکند

روح القدس میان دلم از صفای تو

یا رب مدد که با نظر پاک فاطمه (س)

نائل شوم به مرتبه اولیای تو

یا رب مدد که در دل شب قاتلم شود

هجران روی مهدی و شوق لقای تو

یا رب مدد که با تن بی سر به خاک و خون

غلطم به ناز در بغل کربلای تو

یا رب مدد که طیّ مراحل کنم تمام

آنگه شوم غریق وجود و فنای تو

یا رب مدد که سوزم و چون شمع سوزیم

پروانه وار شهره شوم در وفای تو

تو کردگار پاکی و خلّاق بی نیاز

من بنده محبّت بی منتهای تو

دادی نعم چنان که شدم روز و شامها

شرمنده عطای فزون از حصای تو

یا رب مدد که تا نفسی در میانه هست

بنمایم اشتغال به حمد و ثنای تو

من هاشمی .. اگر چه سرا پای غفلتم

عبد تو ام ذلیل تو هستم  گدای تو ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:مناجات , روی مهدی , آرزو , دعا , شعر , عشق , کربلا , عرفانی, ] [ 2:34 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

اللّهم صلّی علی محمّد و آل محمّد

و عجّل فرجهم و فرجنا بهم

والعن و اهلک اعدائهم

اجمین

 

نمی دانم چه باید گفت ...

طنین می افکند اندر دلم گاهی هوای تو ...

و می سوزد رگم از سرخی خونی که بد مست است ... تا ریزم به پای تو ...

و جانم می شود شمع شبستان نگاه تو ...

و می سوزم من از خجلت ...

و می دانم که کافی نیست ...

مگر آتش زنم یکباره بر این هستی ناچیز تا گردم فدای تو ...

شوم بیرون ز خود همراه با عشق تو در اوج فنای تو ...

تپشهای دل من ...

شعرهایم ...

آرزوهایم ...

نفسهایم ...

تمام تار و پود هستی ام ...

ای بهتر از جانم ...

برای تو ...

فدای تو ...

فنای تو ...

 

با عرض سلام و ادب

می خواستم ساده و بی تکلّف اشعارم رو در اختیار دوستان و محبّین اهل بیت ( علیهم السلام )

قرار بدم . شاید بتونم با این بضاعت ناچیز سهمی در ترویج فرهنگ قرآن و عترت داشته باشم ...

خواهشمندم بنده رو از راهنمایی ها و نظرات مفید خودتون بی بهره نگذاریذ

یا علی مدد

التماس دعا

سید عبد الرضا هاشمی



برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 2:5 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 51
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 51
بازدید ماه : 1134
بازدید کل : 39492
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..