شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

 

دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من


دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من


عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد


رفتی چو تیر و کمان شد از بار غم پیکر من


می سوزم از اشتیاقت  در آتشم از فراغت


کانون من سینه من سودای من آذر من


بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل


چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من


اول دلم را صفا داد آیینه ام را جلا داد


آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من

 

 

شاعر : صفای اصفهانی

 

 

 

 

 

بر جمال دلربای حجه بن الحسن صلوات ...

یا ایهّا العزیز مسّنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعه مزجاه

فاوف لنا الکیل و تصدّق علینا ...

انّ الله یجزی المتصدقین ...

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:دل , شعر زیبا , فراق , امام زمان , موعود ,,,, ] [ 11:51 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

  786

 

 

 

زندان صبر بود و هوای رضای او

شوقش کشیده بود به خلوت سرای او

 

زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس

زنده به گور کردن آیئنه بود و بس

 

زندان نبود یک قفس زیر خاک بود

 هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود

 

زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود

یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود

 

زندان نبود یوسف در بین چاه بود

زندان نبود گودی یک قتلگاه بود

 

زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود

تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود

 

زنجیر را به گردن آیینه بسته اند

صحن و سرای آینه را هم شکسته اند

 

دیگر کسی به نور کنایه نمی زند

شلاق روی صورت آیه نمی زند

 

می خواستند ظلم به آل علی کنند

می خواستند روز و شبش را یکی کنند

 

هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت

جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت

 

حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود

افطار روزه دار خدا تازیانه بود

 

زندان نبود روضه گودال یار بود

هر شب برای عمه خود بی قرار بود

 

حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود

زینب میان جمعیت نیزه دار بود

 

در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود

زندان برای دختر زهرا روا نبود

 

شاعر  : رحمان نوازنی

سلامتی شاعر صلوات ...

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, رحمان نوازنی, ] [ 22:51 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

 786

 

 

 

در میان هلهله سوز و نوا گم می شود

زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود

 

بسکه بازی می کند زنجیر ها با گردنم

در گلویم گریه های بی صدا گم می شود

 

در دل شب بارها آمد نمازم را شکست

در میان قهقه صوت دعا گم می شود

 

چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم

وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود

 

تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش

راه مادر در میان کوچه ها گم می شود

 

بین تاریکی شب چون ضربه خوردم آگهم

آه در سینه به ضرب بی هوا گم می شود

 

لا به لای پنجه هایش مشتی از موی سرم

بین این تصویر ها دیگر حیا گم می شود

 

از یهودی ضربه خورده خوب می داند چرا؟

گوشوارٍ بچه ها در کربلا گم می شود

 

 شاعر :  قاسم نعمتی

سلامتی شاعر صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, قاسم نعمتی, ] [ 22:48 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

  786

 

 

 

 

دردی به جان نشسته دگر پا نمی شود

جز با دوای زهر مداوا نمی شود

 

یک جای پرت مانده ام و بغض کرده ام

در این سیاه چال دلم وانمی شود

 

کافیست داغ دوری معصومه و رضا

دیگر غمی به سینه من جا نمی شود

 

معصومه کاش بود کمی درد دل کنم

کس مثل دختر همدم بابا نمی شود

 

می خواستم دوباره ببوسم رضام را

هنگام رفتنم شده گویا نمی شود

 

اصلاَ نخواستم کسی آید به دیدنم!!

سیلی که مونس دل تنها نمی شود

 

از بس زدند خورد شده استخوان من

این پا برای من که دگر پا نمی شود

 

زنجیرها رسانده به زانو سر مرا

کاغذ هم اینچنین که منم تا نمی شود

 

گاهی هوای تازه و آزاد می روم

بی تازیانه و لگد اما نمی شود

 

ضجر من از جسارت سِندی شاهک است

بی ناسزا شکنجه اش اجرا نمی شود

 

گفتم سر مرا ببر اما تو را خدا

اسمی نبر ز مادرم،آیا نمی شود

 

تشییع من اگرچه روی تخته در است

تشییع هیچکس روی نی ها نمی شود

 

 

 

 شاعر :  علی صالحی

سلامتی شاعر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, علی صالحی, ] [ 22:44 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

کمرم را شکست غربت تو ...

ای دوای دلم ز تربت تو ...

تو که باب الحوائجی آقا

تو کجا و سیاه چال کجا ؟

گر چه مولا خلیفه اللهی

یوسف مصر عشق و در چاهی

در تکاپوی دخترت شده ای

باز دلتنگ مادرت شده ای ؟

یابن حیدر تو کاظم الغیظی

معدن جود و منبع فیضی

یابن زهرا گدای زار منم

عبد مسکین جیره خوار منم ...

باز مجنون کاظمین شده ام

محو نورین نیّرین شده ام

باز مست جواد و موسایم

سگ پست جواد و موسایم

با من از عشقها روایت کن

جرعه ای غم بده سقایت کن ...

هاشمی را به لطف خویش بخر

باز هم سوی کاظمین ببر ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:38 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

با یاد ( جنازه المنادایت )

در آتش دوزخم ز غمهایت

آخر  ز غم تو تلخ میمیرم

ای من به فدای بی کسی هایت ...

زنجیر فکنده بوسه بر دستت

غل سر بنهاده بر سر پایت

گه مویه  کنی به یاد معصومه

گه گریه بر آن رضای تنهایت

ده سال و چهار سال خورشید نشست

در حسرت دیدگان زیبایت

روز آکنده ز حمد و تسبیحت

شب منتظر نماز شبهایت

ای عالم عقل گشته مجنونت

ای واژه عشق گشته شیدایت

ای باده کشان عالم بالا

در وادی نور مست صهبایت

ای حور بهشت واله رویت

ای یوسف مصر محو سیمایت

من هاشمی ام که سخت می سوزم

از داغ غم نهان و پیدایت ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:32 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

موسی بن جعفرم که امام خلائقم

پروردگار عشقم و قرآن ناطقم

بر جمله نوریان فلک مقتدا منم

فرزند پاک جعفر والای صادقم

نور از من است مشعله آفتاب را

خورشید بی زوال سپهر حقائقم

کرسی و عرش و لوح و قلم در ید من است

سلطان کائناتم و بر جمله فائقم

خم پشت چرخ چمبری از بار علم من

گم آفتاب در تتق نور منطقم

شیرین به کام کامروایان موئمنم

سنگین شرنگ در دهن هر منافقم

ای هاشمی بیا به در بارگاه ما

من بر گدای بارگه خویش مشفقم ...

 

 

شعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:موسی بن جعفر , امام هفتم , مظلومیت , باب الحوائج , شعر , زیبا, سید عبدالرضا هاشمی, ] [ 22:25 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

 بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!

 

 

  شا عر : علیرضا قزوه

 

سلامتی و علو درجات شاعر صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:امام هادی ,, امام علی النقی , شیعه , جامعه کبیره , شاهین نجفی ,,, مرتد ,,, علیرضا قزه , ] [ 13:53 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

باز غم ریخت به زخم دل ارباب نمک ...

باز خون ریخت ز چمان غم آلود ملک ...

گر سگی نام تو را برد و ادب پاس نداشت ...

( نشود قدر قمر کاسته از عو عو سگ )

 

مادرش فاحشه بود آنکه تو را شتم نمود

لال باد آنکه علیه تو زبان را بگشود

مرگ بر آن که به توهین تو شعری بسرود

شیعیان کلب تو اند ... بتّرکد چشم حسود

 

جلوه صورت مهدی که هویدا نشود

جان زهرا قسم این زخم مداوا نشود

تا نگردد به درک آن سگ ملعون واصل

عقده شیعه به عبّاس قسم وا نشود ...

 

به خدا ظلم به مظلوم عقوبت دارد ...

این سخنها به ابالفضل خجالت دارد ...

قدر سگ بیشتر از ارزش شاهین نجفیست ...

که نه فرهنگ ... نه ناموس ... نه غیرت دارد ...

 

باز خون جگر حضرت زهرا بارید

اشک از دیده گریان مسیحا بارید

باز اباصالح دلتنگ عزاداری کرد ...

اشک نه ... خون دل از دیده مولا بارید ...

 

حضرت هادی ما ... آه ... عذابی دیده

تاب را از جگرش زهر جفا ببریده

متوکّل به سویش باده تعارف کرده ...

مثل زینب او هم ... بزم شرابی دیده ...

 

باز هم ولوله در عالم غیب افتاده

زهر را معتز سفّاک به هادی داده

ای خدا سینه ام از غربت او می سوزد

با لب تشنه ببین روی زمین افتاده ...

 

پشت تابوت کنیزی لب خود باز نمود

باز آهنگ غریبانه خود ساز نمود ...

گفت تنها سخنی ... رازی را افشا کرد

شکوه از روز دوشنبه را آغاز نمود ...

 

گفت : ای وای از این روز چه ها ما دیدیم

گفت : از این روز جفا بود و بلا تا دیدیم

نه فقط سینه ما از شرر هادی سوخت ...

ما در این روز غم کرببلا را دیدیم ...

 

کربلا ... وای کفن بر تن سلطانی نیست

به تن زینب کبری رمق و جانی نیست

های مردم که به خیام هجوم آوردید

هیچ در بین شما هیچ مسلمانی نیست ؟

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

تقدیم به حضرت جواد الائمه و حضرت صاحب الامر ( علیهما السلام )

بر جمال وجه الله امام هادی ( علیه السلام ) صلوات ...

 

 

 

 

 

بر دشمنان امام هادی لعنت ...

بر شاهین نجفی حرامزاده زنا زاده لعنت ...

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمّد و آل محمّد

و آخر تابع له علی ذالک ...

 

 

یریدون لیطفوا نور الله بافواههم ... و الله متمّ النوره و لو کره المشرکون ...

 

ضمن اعلام برائت و بیزاری از این شخص شیطان زاده شیطان پرست  شاهین نجفی ...

و از کار زشتی که این هرزه سرتا پا نجاست انجام داده ...

دوستان باب شده که هر چند وقت یک بار به یکی از مقدّسات شیعه یا یکی از ائمه ما اهانت میکنند  و احساسات

میلیونها انسان رو خدشه دار میکنند بعدشم خیلی ساده کار سخیف خودشونو توجیح میکنن

و کسی که توجیحات احمقانه اینا رو می پذیره یا از خود اونهاست یا باید انسان سست مغز و بی خردی باشه ...

ضمن اینکه این نوع کارهای کثیف و غیر انسانی که وجدان هر  بشری که ذره ای وجدان داشته باشه اون رو محکوم

میکنه غیر قابل توجیه هستند و هیچ توجیهی در این مسائل پذیرفته نیست ... شاهین نجفی حرامزاده به هر دلیلی

که این اهانات رو به ائمه ما کرده ... در واقع به مادر خودش توهین کرده و خودشو به مردم معرفی کرده که چقدر 

حرامزادست ... خدا لعنتش کنه و ان شاء الله شاهد هلاکت هر چه زودتر این زنازاده شیطان پرست مردود باشیم ...

پیشنهاد میکنم با برگزار کردن سمینار و نشست ... گردهمایی یا مجالس در رابطه با شخصیت رفیع امام هادی

( علیه السلام )  و برگزاری مکرر و متوالی و هرچه بیشتر و هر چه بهتر مجالس دعای جامعه کبیره مشت محکمی به

دهن دشمنان حقیقت امامت بزنیم  و  هم معرفت خودمون رو نسبت به اون ذوات مقدّس ملکوتی نورانی بیشتر

کنیم ...

 

بر محمّد و آل محمّد صلوات ...



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:امام هادی ,, امام علی النقی , شیعه , جامعه کبیره , شاهین نجفی ,,, مرتد, ] [ 13:14 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]

786

 

 

وقتی که هر شب خواب چشمانت حرام است

شادی کجا ؟ مستی کجا ؟ رندی کدام است ؟

من تشنه یک بوسه ام امّا نه آقا ...

بیرون ز حد آلوده ام امّا نه آقا ...

حتّی اگر در عین ناکامی بمیرم

از تو نمی خواهم امیدم را بگیرم ...

ای پنجمین خورشید اوج آسمانها

روزی رسان ساکنان کهکشانها

با وسعت سجّاده ات ایجاد هیچ است

پیش تو آقا قصّه فرهاد هیچ است

تو عشق را شرمنده احساس کردی

عبّاس را آقا شما عبّاس کردی

ای وارث آدم ... نه آدم وارث تو

تو باعث خلقت ... نه خلقت باعث تو

ای وارث توحید ابراهیم ... باقر

موسی به پیشت میکند تعظیم ... باقر

آه ای مسیح جان بی جان مسیحا

عیسی به جنبت قطره ای در پیش  دریا

علم نبوّت نکته ای از علمهایت

تلخیص علم آفرینش چشمهایت

از کربلا پای پیاده گامهایت

شد بال پروازی که رفتی تا خدایت

آن سلسله آن آبله آن روزگاران

یادت که می آید تو می باری چو باران

تفسیری از پیغمبر و زهرا و حیدر

روح حسن روح حسین عبّاس منظر

تو زینت پرونده زین العبادی

در دلبری اسطوره ای و اوستادی

پیغمبران بر سفره علمت نشستند

پیغمبران . پیغمبر علم تو هستند

تو نورها را خیره از تابش نمودی

آئینه ها را غرق از بینش نمودی

آقای لبخند و نگاه عاشقانه ...

آقای بی منّت عطای بی بهانه

از تو افق های علوم عشق باز است ...

بالله قسم فهم کلامت چون نماز است

ای محور طوف ملائک نعلهایت

ای عروه الوثقای حق بند قبایت

یک مژه ات حبل المتین جبرئیل است

بر وصله کفشت کلیم الله دخیل است

ای وارث غم ... وارث خون خداوند

ای خورده لبخندت به اشکی تلخ پیوند

همچون حسین از تیره آلاله هایی

داغی به دل داری خدای لاله هایی

ای همسفر ... یاد تو می آید رقیّه ؟

آن سلسله ... آن آبله ... آن اشک و گریه ؟

خوب بگذریم این داغها پایان ندارد

مهدی نیاید حل شدن امکان ندارد

امّا تو آقا جان مادر سروری کن

ما را بخر مانند میثم حیدری کن

بر ما بتاب ای آفتاب بی کرانها

ای پنجمین روح الله ای جان بخش جانها

هر روز آقا دست ما و دامن تو ...

لعن خدا بر منکرت بر دشمن تو ...

آقا بیا یک بار باباتر نگا کن

باباتر از این لطف بر عبدالرضا کن

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

بر شمسه جمال دلربای امام باقر صلوات ...

 

 



برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:شعر , امام باقر , باقر العلوم , امام پنجم , بقیع , علم , زیبا , , ] [ 12:50 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 1132
بازدید کل : 39490
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..