شعر ولایی

شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

 

پرواز می دهیم که بال و پرت کنیم
معراج میبریم که پیغمبرت کنیم
دیگر بس است خلوت چله نشینی ات
وقتش رسیده است مقرب ترت کنیم
دست گل قدیمی خود را از این به بعد
دست تو می دهیم که تاج سرت کنیم
حالا نماز شکر بخوان فدیه ای بده
تا صاحب زلال ترین کوثرت کنیم
میخواستیم فرق کنی با پیمبران
می خواستیم آینه ی دیگرت کنیم
این سیب را بگیر و برای خودت ببر
وقتش شده است فاطمه را دخترت کنیم
شایسته است ‍‍؛ با پدر فاطمه شدن
از خانواده ی پسری ابترت کنیم

می خواستیم نسل تو زهرا نصب شود
ضرب المثل برای عجم تا عرب شود

خورشید ، آفتابی انوار فاطمه است
صبحی اگر که هست بدهکار فاطمه است
آیینه اش سه مرتبه خود را ظهور داد
پیغمبر و علی همه تکرار فاطمه است
هر جلوه ای که جلوی نوری نمی شود
زهرا شدن فقط و فقط کار فاطمه است
شام زفاف پیرهن کهنه می برد
این تازه اولین شب ایثار فاطمه است
فردا اسیر دست جهنم نمی شود
امروز هر کسی که گرفتار فاطمه است

زهرا اگر نبود ولایت نداشتیم
گمراه می شدیم و هدایت نداشتیم

زهرا بنا نداشت خودش را بنا کند
می خواست ، بنده باشد و یا ربنا کند
مثل علی عروج نمازش امان نداد
اصلا به پای پر ورمش اعتنا کند
تا که مدینه از گل توحید پر شود
کافی است در قنوت، خدا را صدا کند
طبق روال هر شب جمعه نشسته تا ...
قبل خودش سفارش همسایه را کند


دستی که پیش خانه ی زهرا دراز نیست
در شرع بر جنازه ی آنکس نماز نیست

او آمد و خزان زمین را بهار کرد
بر شاخه های شکوفه ی عصمت ، سوار کرد
آیا بدون مهر مناجات فاطمه
می شد به سجده کردن خود افتخار کرد ؟
وفتی شب زفاف ، پیمبر رسید و بعد
بین علی و فاطمه ، تقسیم کار کرد
خوشحال شد تمامی احساس معجرش
وقتی رسول ، فاطمه را خانه دار کرد
آن هم برای حاجت مسکین شهر بود

روزی اگر ز حادثه میل انار کرد
اخلاص پینه هاش همیشه زبانزد است
از بسکه دست فاطمه در خانه کار کرد
وقتی تمام قاطبه ها بی حماسه بود
خود را خمیده کرد ولی ذولفقار کرد
پس می شود برای عوض کردن زمان
نوآوری فاطمه را اختیار کرد

بی فاطمه که شیعه شکوفا نمی شود
شیعه مرید دشمن زهرا نمی شود

دنیا ندیده است سفرهای این چنین
جز در هوای فاطمه پر های این چنین
دیروز می شدند درختان بدون سر
امروز می دهند ثمرهای این چنین
سر می دهیم و منت یاغی نمی کشیم
همواره سر خوشیم به سر های این چن
ین
دارد بساط کفر زمین جمع می شود
پیچیده در زمانه خبرهای این چنین
اصلا بعید نیست رو کند به ما
از مادر ی چنین و پسرهای این چنین
لبنان مگر چه داشت به جز نام فاطمه
آری عجیب نیست ظفرهای این چنین

دلهای ما همیشه پر از یاد فاطمه است
این سرزمین قلمرو اولاد فاطمه است

 

 

 

شاعر : علی اکبر لطیفیان 

 سلامتی شاعر صلوات ...
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:شعر بسیار زیبا , آئینی , ولایی , سادات , کوثر , فاطمه , زهرا , فاطمیه , ] [ 13:35 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 233
بازدید هفته : 245
بازدید ماه : 1415
بازدید کل : 40859
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..